کد مطلب:163172 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

انتظار ما
اضطرار ما به حجت در هدایت و بینات و فرقان و میزان و كتاب و فریضه ها، شكل می گرفت كه با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای پیچیده و گسترده ی انسان سر برمی داشت و به حجت امین و كریم روی می آورد تا حیاتی جدید در حس و احساس و وهم و خیال و فكر و عقل و قلب انسان، سر بردارد و با تلاوت آیه ها و آموزش كتاب و حكمت و آزادی از بت ها و زنجیرها و سنگینی ها، او را به رشد و بلوغ و جهت عالی تر بكشاند.

اضطرار به حجت در این زمینه، انتظار از حجت را مشخص می نماید كه چیزی


بیشتر از عدل و قسط و رفاه و امن و عرفان است و حتی بیشتر از تكامل و شكوفایی استعداهاست.چون با شكوفایی استعدادها مشكل به كارگیری و جهت دادن به این نیروهای عظیم مطرح می شود.انسانی كه شكوفایی تجربه و فكرش، این گونه زنجیر صنعت و قدرت و جنگ و رنج را بر او حلقه زده و با شكوفایی محدود این نیرو به پوچی و بن بست رسیده، با شكوفایی تمامی نیروها به پوچی بیشتر و بحران سنگین تر خواهد رسید.

و به همین است كه انظتار از حجت، دیوارها را برداشتن و بت ها را شكتن و راه و رفتن نامحدود را آموختن است تا انسان از غرور قدرت، به عجز و اضطرار معرفت خویش برسد و سیر و سلوك مستمر خویش را ادامه بدهد.

مسأله ی انتظار ما از حجت مسأله ی توسل را توضیح می دهد.این درست كه ما آن ها را شفیع و همراه طلب خود ساخته ایم و حتی نمك طعام و رنج فرزندانمان را با آن ها در میان می گذاریم و این درست است كه ما جز از این ها نمی خواهیم ولی درست ترین این است كه از این ها جز خودشان را نخواهیم و از آن ها برای رسیدن به بت ها و عروسك های حقیر و ناچیزمان استفاده نكنیم و این ها را برای رسیدن به این آرزوهای كوچك زیر پا نگذاریم تا آن جا كه با اشك و سوز بگوییم مهدی جان! آقا جان! اگر جواب مرا ندهی برمی گردم... راستی به كجا برمی گردیم؟ به سوی چه كسی و در چه دنیای بزرگ و كوچكی.ما همه ی این راه ها را تجربه كرده ایم و از همه ی بن بست ها زخم خورده ایم تا به این ها روی آوردیم.حال چگونه با بر آورده نشدن خواسته های كوچكمان و مستجاب نشدن


دعاهای ریز و درشتمان از این ها برمی گردیم و با آن ها قهر می كنیم.

اگر ما به خاطر این خواسته ها از اولیاء خود بریدیم و حتی در دلمان بر آن ها خرده گرفتیم، معلوم می شود كه ما این خواسته ها را از آن ها ضروری تر و مهم تر می دانیم و در هنگام تعارض، آن ها را زیر پا می گذاریم، و بر آن ها می شوریم در حالی كه آن ها آمده اند تا به من بیاموزند كه چگونه با رنج ها برخورد كنم و چگونه از نعمت ها به غرور و تكاثر نرسم و چگونه در هر موقعیت، موضع گیری مناسب داشته باشم و از بدی ها خوب استفاده كنم و به كوثر دست بیابم.

چون داستن امكانات و نعمت ها مهم نیست، كه بهره برداری مناسب و برخورد مهم است.زاویه ی دید و زاویه ی برخورد به من ظرفیت و ظرافت و كوثر و استمرار را می بخشد.

من می خواهم كه آن ها برای من بت بسازند و یا بت هایم را تعمیر كنند، در حالی كه آن ها آمده اند تا مرا از بت پرستی برهانند و بت هایم را با دست خودم بشكنند.

من از آن ها نعمت می خواهم و آن ها برای من غنا و خیر و استغناء را در نظر گرفته اند.

آن ها وسیله ی هدایت و بیان و امن و كرامت و نور و فلاح و ذكر و رحمت و بشارت هستند، آن ها شهداء و هداة و ولاة امر و خزانه ی علم و خلفاء خدا هستند، امان و میزان و واحد دهر و انیس و شفیق و حصن و حافظ هستند [1] و من از


آن ها كارهای كوچك را توقع دارم و آن چه از انگشت من ساخته است از این اولی الأید و الابصار و صاحبان قدرت و بصیرت تمنا دارم و توسل من به آن ها در جهتی كه برای آن فرستاده شده اند و به خاطر آن آمده اند، نبوده است و این است كه می خواهیم آن ها گوش به فرمان من باشند و به نزد من بازگردند، در حالی كه من باید به فرمان باشم و جان و مال و فكر و عقل و قلبم را در حصن آن ها و در حریم امن آن ها و در نزد آن ها بگذارم.چون آن چه در نزد من باشد رفتنی و تمام شدنی است و آن چه در نزد آن ها و در نزد خدا برود، ماندنی و زیاد شدنی است.

با توجه به آیات قرآن كه در مورد انبیاء و رسولان مطرح شده و با توجه به روایاتی كه درباره حجت در كتاب كافی آمده می توانیم جایگاه و نقش و كار حجت ها را بفهمیم و در همان زمینه ها از آن ها انتظار داشته باشیم و به آن ها متوسل شویم.

آن ها حفیظ، [2] ، وكیل، [3] و مسیطر [4] نیستند، كه رحمت، [5] هدی، ذكر، بشری و شاهد و مبشر و نذیر هستند [6] و فرمان فرما [7] و بیان [8] و امین [9] و كریم [10] و معلم و مزكی و داعی زندگی [11] و حامل وحی [12] هستند.


معلی بن خنیس به امام صادق علیه السلام می گوید: كاش كار به دست شما می رسید و ما به فراخی می رسیدیم.حضرت می فرماید: در این صورت جز رنج روز و بیداری شب نبود و هیچ ظلمی، مظلومی را در راحت نگاه نداشته جز این ظلم بر ما كه كار را بر ما راحت نموده است.

این انتظار امن و رفاه و دست یابی به آرمان ها همان آفتی را به دنبال می آورد كه آن دوست رنج كشیده به آن مبتلا شده كه اگر در كنار معصوم، به آن آرمان ها دست نیابد، متزلزل خواهد شد و عقب خواهد كشید، در حالی كه از ما می خواهند تا زمینه ی تحول و امكان انتخاب را فراهم كنیم.وصول نتیجه مربوط به اطاعت و اقبال دیگران است.كه چه بسا روی نیاورند و یا سركشی نمایند.از ولی خود ببرند و با پای حجاج بیعت كنند تا مبادا امام زمان را نشناخته باشند و به مرگ جاهلیت گرفتار شده باشند.

آن ها كه در تنهایی و جمع در تربیت و سلوك و اخلاق و در رابطه با اشیاء و افراد و ملت های دیگر نیاز و اضطرار به خدا و رسول و حجت را احساس كرده اند، می توانند از جان و مال و راحت خود بگذرند ولی نمی توانند از ولی دست بشویند، كه بدون ولی زندگی محدود و كور است و با او مرگ، استمرار و فتح است.

انا فتحنا لك فتحا مبینا. [13] .



[1] اصول كافي ج 1 از صفحه 190 تا 201 و كمال الدين صفحه 203 و 204 و صفحه 678.

[2] نساء، 80.

[3] اسراء، 54.

[4] غاشيه، 22.

[5] انبياء، 107.

[6] فتح، 8.

[7] نساء، 64.

[8] زخرف، 29.

[9] شعراء، 107.

[10] فرقان، 17.

[11] انفال، 24.

[12] انبياء، 21.

[13] فتح، 1.